جدول جو
جدول جو

معنی بال کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

بال کشیدن
(مُ رَ زَ)
کشیدن بال. ممتد ساختن بال. گشودن و گستردن بال.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طول کشیدن
تصویر طول کشیدن
به درازا کشیدن، ادامه یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باده کشیدن
تصویر باده کشیدن
باده نوشیدن، باده خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جار کشیدن
تصویر جار کشیدن
مطلبی را با آواز بلند اطلاع دادن، کنایه از فاش کردن، جار زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام کشیدن
تصویر کام کشیدن
به مراد و مقصود و آرزوی خود رسیدن، کامیاب شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بند کشیدن
تصویر بند کشیدن
در بند و زندان گذرانیدن، در زندان به سر بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالاکشیده
تصویر بالاکشیده
قدبلند، بلندبالا، بالابلند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
بالا کردن. ببالاآوردن. برآوردن، چنانکه آب را از چاه. مقابل پایین فرستادن. از پستی به بلندی برآوردن چیزی. برکشیدن.
- بالا کشیدن چراغ، فتیلۀ آنرا بالا آوردن. برکردن فتیله را از مخزن بسوی شعله تا بیشتر سوزد و افروزد و روشن شود.
- بالا کشیدن دماغ، آب بینی را بالا کشیدن. با نفس آب بینی فرودآینده را بسوی بالا بردن.
- بالا کشیدن شعله، فروزانتر شدن آن:
مرد را پامال خواری میکند طغیان حرص
شمع کوته میشود چون شعله بالا میکشد.
آقازمان واضح (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ رَ)
تیز شدن روغن و پنیر و جز آن بعلت مجاورت هوا. فاسد شدن. رجوع به باد و بادغد شدن شود.
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ مَ)
متحمل بلا شدن. رنج بردن. سختی کشیدن:
چه مایه کشیدیم رنج و بلا
ازین اهرمن کیش دوش اژدها.
فردوسی.
بیا به قصۀ ایوب صابر مسکین
بلای کرم کشید و نخفت بر بستر.
ناصرخسرو.
ملاح... روزی دو، بلا و محنت بکشید و سختی دید. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
بیکدفعه بلاجرعه کشیدنیکباره نوشیدن، برروی سر کشیدن عبا و جامه برسر کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیل کشیدن
تصویر نیل کشیدن
کنایه از سر سبزی و بخت است: (طبایع را یکایک میل درکش بدین خوبی خرد را نیل درکش خ) (گنجینه گنجوی. 363)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام کشیدن
تصویر نام کشیدن
نام دادن تسمیه، سرزنش کردن ملامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناله کشیدن
تصویر ناله کشیدن
ناله کردن ناله زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میل کشیدن
تصویر میل کشیدن
کور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن خطی بصورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت: سخنت چون الف ندارد هیچ چه کشی از پی قبولش لام ک (انوری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام کشیدن
تصویر کام کشیدن
مقصود خود را یافتن، بارزوی خویش رسیدن کامیاب شدن کام گرفتن: (کام وی را زان دهن خواهم کشید از دهان او سخن خواهم کشید) (محمد سعید اشرف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباب کشیدن
تصویر کباب کشیدن
بر آوردن کباب از سیخ و گوشت از دیگچه و غیره: (یک روز نمی کشی شرابی کز لخت جگر کشم کبابی) (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار کشیدن
تصویر کار کشیدن
بکار وا داشتن شخصی یا جانوری را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساط کشیدن
تصویر بساط کشیدن
پهن کردن بساط فرش کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طول کشیدن
تصویر طول کشیدن
به درازا کشیدن ادامه یافتن بدرازا کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جار کشیدن
تصویر جار کشیدن
جار زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان کشیدن
تصویر جان کشیدن
کشتن بیرون آوردن جان، عذاب دادن معذب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام کشیدن
تصویر جام کشیدن
ساغر کشیدن شراب خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمل کشیدن
تصویر رمل کشیدن
آینده دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ساختن راه، بنا کردن راه میان شهرها و آبادیها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای کشیدن
تصویر پای کشیدن
پا کشیدن، فریفتن فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار کشیدن
تصویر بار کشیدن
((کِ دَ))
ناز خریدن، ناز کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بساط کشیدن
تصویر بساط کشیدن
((~. کِ دَ))
بساط گستردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پای کشیدن
تصویر پای کشیدن
((کِ دَ))
از پا درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جار کشیدن
تصویر جار کشیدن
((کَ یا کِ دَ))
فریاد زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رطل کشیدن
تصویر رطل کشیدن
((~. کِ دَ))
شراب خوردن
فرهنگ فارسی معین
((کِ دَ))
کشیدن خطی به صورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت
فرهنگ فارسی معین
تصاحب کردن، خوردن، بالا دادن، شدت یافتن، شدید شدن، طولانی شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گر بیند که بر پشت بار سبک داشت، دلیل که به قدر و جنس آن بار وی را منفعت رسد. اگر بیند که بر پشت بار گران داشت، دلیل که گناه و معاصی بسیار کند. محمد بن سیرین
اگر بیند که بار بسیار داشت و دانست که از ملک او است. دلیل به قدر جنس بار وی را خیر و منفعت رسد یا مضرت و بدی. اگر بیند که آن بار ملک آن نبود خیر و شر او به خداوند خواب بازگردد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب